• وبلاگ : *~~~*****آسمون شب*****~~~*
  • يادداشت : داستان عشق..................
  • نظرات : 2 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دوباره سلام.عاشق،به تنها چيزي كه فكر نمي كنه،خودشه.شما در توضيحاتتون فرمودين«واسه خاطر جاودانگي عشق »بود كه عشق ازمعشوقش (جزيره) دور شد.به عبارت ديگه،عشق به خاطر جاودانگي خودش،معشوقش رو رها كرد.علاوه بر اين،شما استدلال مي كنيد كه «عشق،به خاطر جلوگيري از ايجاد جهاني خشك و بي روح...»،اما عشق كجا و استدلال كجا! (جنس فروخته شده پس گرفته نمي شود،حتي از شما دوست عزيز!)
    پاسخ

    باز هم سلام،من نگفتم عشق به خودش فکر کردچون عشق اصلا فکر نمي کنه ولي يه دل داره به وسعت دريا و تادلت بخواد به حرفاش گوش ميده اون ميتونست کنار معشوقش بمونه وبا اون به اعماق دريا بره جايي که دست هيچ آدمي بهش نرسه و هميشه پيش معشوقش بمونه ولي دلش گفت بمونه تا آدما بتونن عاشقانه زندگي کنندو عشق بورزن.(در ضمن جنسي فروخته نشده بلکه به زور گرفته شده!)